مقدمه عدم همراهی بسیاری از بافتهای قدیمی با الزامات زندگی جدید، موجب کاهش کیفیت زندگی و نیز کاهش دلبستگی به مکان ساکنین این محلات شده است. لذا، توجه به این مناطق مسکونی، چه از بعد کالبدی و چه از بعد روانی، برای افزایش رضایتمندی ساکنین، امری ضروری به نظر میرسد. زندگی در این بافتها به همان میزان که نیازمند هم احساس بودن با رخدادها، خاطرهها و ریشههاست، نیازمند اعتقاد به بروز تغییرات نو در آنها است. بنابراین، میتوان گفت امروزه بحران هویت در بسیاری از محلات و بافتهای قدیمی امر انکارناپذیر و نیازمند به توجهی بیشازپیش است. شهر اهواز بهعنوان مرکز استان خوزستان، یکی از شهرهای مهم این استان بوده و در دهههای اخیر شاهد موجهای عظیم مهاجرت به آن از روستاها و شهرستانهای دیگر استان بوده استدر حال حاضر حدود 1417 هکتار از شهر اهواز را بافت فرسوده تشکیل دهد که به لحاظ جمعیتی حدود یکسوم جمعیت این شهر در این نوع بافت ساکن هستند. این نوع بافتها که کیفیت زندگی شهروندان را تحت تأثیر خود قرار دادهاند با مشکلاتی هم چون افول کیفیت کالبدی، مشکلات دسترسی و ترافیکی، تراکم و تمرکز بیشازحد، کمبود سرانه کاربریها، فقدان سلسهمراتب مناسب در شبکه ارتباطی، وجود کاربریهای ناسازگار، ضعف ابنیه، استفاده از مصالح کمدوام و بیدوام، کمبود امکانات و خدمات شهری، فرسودگی فاضلاب شهری، کیفیت پایین واحدهای مسکونی، ضعف مدیریت شهری، ضعف منابع مالی جهت بهسازی و نوسازی مساکن و... روبرو هستند و نشان میدهد اغلب مردم شهر اهواز از شرایط مطلوبی برای زندگی شهری بهرهمند نیستند. با توجه به موارد مذکور، این پژوهش به دنبال تحلیل نقش حس تعلق به مکان در بافتهای فرسوده جهت بازآفرینی در کلانشهر اهواز میباشد تا مشخص شود که حس تعلق مکانی ساکنین تا چه حد میتواند زمینهساز بازآفرینی بافتهای فرسوده شهری را فراهم کند. متدولوژی پژوهش حاضر ازنظر هدف، نظری – کاربردی و ازلحاظ ماهیت و روش مطالعه، توصیفی – تحلیلی است؛ و در گردآوری دادهها از شیوهی کتابخانهای و میدانی استفادهشده است. پرسشنامه تحقیق حاضر شامل حس تعلق مکانی، امکانات و خدمات بافتهای فرسوده و تمایل به بازآفرینی بافتهای فرسوده، بوده است. حس تعلق مکانی دربرگیرنده 17 شاخص و 56 گویه، امکانات و خدمات، 11 شاخص و 35 گویه و تمایل به بازآفرینی شامل 13 گویه، است. با توجه به اهداف پژوهش، از دو جامعه آماری ساکنان و کارشناسان، برای جمعآوری دادهها، استفادهشده است. محدوده موردبررسی شامل، 7 محله بافت فرسوده شهر اهواز است که با توجه به جامعه آماری تحقیق تعداد 384 پرسشنامه بین ساکنان محلههای بافت فرسوده شهری اهواز توزیع شد. جهت تحلیل و تفاوت فضایی حس تعلق مکانی در محلههای شهری، جهت وزن دهی به شاخصهای حس تعلق به مکان از مدل تصمیمگیری AHP و برای سنجش عوامل مؤثر بر حس تعلق مکانی در بافتهای فرسوده شهری از مدل تصمیمگیری کوپراس وجهت عوامل مؤثر در افزایش حس تعلق به مکان از آزمونهای پیرسون و فریدمن، جهت سنجش تفاوت بین محلههای بافت فرسوده شهری از آزمون کروسکال والیس و تکنیک تحلیل خوشهای و جهت سنجش رابطه بین حس تعلق به مکان و بازآفرینی شهری از آزمون T و پیرسون، بهره گرفته شد. یافتهها و بحث بررسی سنجش وضعیت شاخصهای حس تعلق به مکان از دیدگاه مردم در محلههای بافت فرسوده شهر اهواز نشان داد وابستگیهای عاطفی و دلبستگی به مکان از دید ساکنان میانگین بالاتری از میانگین فرضی داشتهاند. همچنین از نظر کارشناسان وابستگیهای عاطفی، امنیت، دلبستگی به مکان و دسترسی نسبت به دیگر شاخصها، از ارجحیت بیشتری برخوردار هستند. در مرحله بعد جهت رتبهبندی محلههای بافت فرسوده شهر اهواز، میانگین بهدستآمده وارد مدل تصمیمگیری کوپراس شد نتایج نشان داد از میان محلههای موردبررسی ساکنان محله آخر آسفالت حس تعلق مکانی خیلی زیادی نسبت به محله خود داشتهاند. همچنین محلههای یوسفی و زرگان دارای حس تعلق به مکان زیادی، حصیرآباد و عامری متوسط و ملاشیه و لشکرآباد و ملاشیه نیز در جایگاه آخر قرارگرفتهاند.در ادامه برای سنجش رابطه بین دو متغیر حس تعلق به مکان و بازآفرینی بافتهای فرسوده شهری، ضریب همبستگی پیرسون مورداستفاده قرار گرفت. نتایج بهدستآمده از ضریب همبستگی پیرسون با مقدار ضریب 263/0 نشاندهنده آن است که بین دو متغیر رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد و با افزایش حس تعلق به مکان، تمایل ساکنان به بازآفرینی بافتهای فرسوده شهری، افزایش مییابد. نتیجه گیری در پژوهش حاضر هدف، تحلیل فضایی حس تعلق مکانی در بافتهای فرسوده جهت بازآفرینی شهری در محلههای کلانشهر اهواز میباشد که از شاخصهایی نظیر خاطرات جمعی، وابستگیهای عاطفی، دلبستگی به مکان، هویت، ماندگاری، احساس امنیت، آشنایی با مکان و خوانایی، استفاده شد. بررسی ها نشان میدهد که نتایج این پژوهش با پژوهشهای کریمی مشاور و همکارن (1397)، زمانی و همکاران (1395)، عبدی ملک کلایی (1395) و رامکیسون (2105) هم راستا بوده و نشان داد در محلههای بافت فرسوده شهری اهواز وابستگیهای عاطفی، دلبستگی به مکان، تعاملات اجتماعی و ... وضعیت به نسبت مناسبی دارند؛ اما وجود مشکلات زیستمحیطی، عدم رضایتمندی ساکنان نسبت به امکانات و خدمات شهری، دسترسی نامناسب شهروندان، سرزندگی و...، ماندگاری ساکنان را تحت تأثیر قرار داده است؛ بنابراین با توجه به اینکه ساکنان دلبستگی خاصی به مکان محل زندگی خوددارند و همچنین وابستگی عاطفی در بین آنها زیاد است، میتوان با افزایش امکانات و خدمات شهری و همچنین تقویت فضاهای عمومی و بافتهای کالبدی و فیزیکی، بافتهای فرسوده را از طریق بازآفرینی شهری، تقویت کرد.